۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

وصیت نامه سیاسی الهی شهوانی شیخ اصف محسنی

وصیت نامه سیاسی، الهی، شهوانی، حضرت شیخنا، ملا محسنی قندهاری ادام ظله السترنجی!!!!
وصیت نامه سیاسی، الهی، شهوانی، حضرت شیخنا، ملا محسنی قندهاری ادام ظله السترنجی!!!!



از انجائیکه عمر به آخر رسیده است، هر چند که جناب عزرائیل را من بسیار زیاد رشوت داده ام که تا زمانیکه به همه ارزوهای زمینی خودم نرسیده ام، مرا به مهمانی آن دیار موعود نبرد، ولی از انجائیکه در این دوره و زمانه به هیچ چیزش اعتبار باقی نمانده است، امکان دارد که بی خبر، این عزرائیل به همه قول و قرار های خودش خیانت کند، و مرا ببرد، این باعث شد که گفتم باید یک وصیت نامه بنویسم، از آنجائیکه مهمترین مشاور من حضرت آلت تناسلی ام می باشد، به همین خاطر لحظاتی پیش سر و صورت او را با پماد (…….)تزئینش کردم، و حالا مثل علم … قامت خود را استوار کرده است، و سخت جانانه برای من مشاوره می دهد.

از او پرسان کردم که آیا شما جایز می دانید که من وصیت خود را نوشته کنم، حضرت الت تناسلی گردن خود را به رسم تایید به سویه خایه تکان داد و گفت بسیارخوب است. و چیزهایی دیگری هم گفت که حالا لازم نمی دانم همه گیر و فرا گیر شود که مبادا بگویند این هم نوعی انفولانزای ملاییی هست. اخر این دوره بسیار بد شده است، دشمنان من ، که ما از او به نام دشمنان اسلام یاد می کنیم و خود را عین اسلام می دانیم ، همه چیز را به من یعنی اسلام می چسپانند.

به هر حال مرگ حق است، هرچند که وقتی فلسفه می خواندم، حقانیتش برایم ثابت نشده است. چون می خواستیم پای منابر ما خالی نشود، حالا هم نمی خواهیم که وقت مرگ ما بدون مردم احمق باشد، می گوییم، مرگ حق است، و چون مرگ حق است وصیت هم حق است.

بناء وصیت خود را اینگونه برای همه مومنین نوشته می کنیم.

مومنین بدانند و آگاه باشند، که از زمانیکه من از بی ریشی در قندهار خارج شدم، و در صف ریش دار ها پیوستم، همیشه خدمت به دین، و خدمت به خودم را یک وظیفه بزرگ الهی می پنداشتم، حالا هم وصیت خودم را به همه دینداران، و همه پیروان مدرسه خاتم النبیین که آنجا زیارتگاه من و همه صیغه ای هایم خواهد بود، نوشته می کنم که به اصول زیر به عنوان تنها راه سعادت و کمال انسانی عمل کنند، تا بری الذمه باشند. انشائ الله

وصیت نخست:

در اول می خواهم به همه مومنین از چیزهایی که بسیار زیاد دوستشان دارم، نوشته کنم، چون سعادت مند خواهند شد اگر انها هم این چیزها را دوست بدارند.

- الف: تازه جوان شده بودم، وقتی از مدرسه خارج می شدم، خیلی کسانیکه سن و سالشان از من کلانتر بود، بسیار علاقه مند بود که با من مراوده داشته باشد، یک روز کسی یک پیاله نوشیدنی داد، طعم تلخی داشت، ان را خوردم، بعد ان مرد مرا به خانه خود دعوت کرد، نمی دانم چطور شد که به خانه آنها رفتم، در خانه انها نمی دانم که چه اتفاقاتی افتاد، به هر حال از آن روز به بعد من مرید آن مرد شدم، آن مرد مرا همیشه در خانه خودش که خانه ای مجلل هم بود، می برد، بسیار کباب های لذیذ پخته می کرد، می خوردم، انواع خوردنی های لذیذ را برایم تهیه می کرد، و او می گفت، اگر در این مهمانی ها همیشه بیایی او کاری خواهد کرد که او در افغانستان خیلی کلان شود. روزهای اولش زیاد برایم جاذبه نداشت، ولی بعدها، علاقه مند شدم، در مهمانی او که می رفتم، نمی دانم داخل نوشیدنی هایش چی بود، که مرا گنگس می کرد، حتا بعضی وقتها احساس می کردم که در بهشتی که در دوران طلبگی در بعضی از تفسیرها می خواندیم، می رفتم و…

کم کم که من ریش و پشم در آوردم ان مرد ثروتمند گفت، حالا دیگر کلان شده ای، زیاد به کار این دیار نمی خوری، برو به طرف نجف، آنجا درس بخوان و…

آن مردم هزینه سفرم را داد، مرا به سوی نجف روان کرد، در نجف درس خواندم، تا ملا شوم، ولی نمی دانم چه چیزی باعث می شد که توجه ام از همه کتابهای فقهی فقط به سوی فصولی جلب می شد که تنها از حیض و نفاس سخن می گفت، به خصوص آن عباراتی که می گفت وقتی قلیله و یا کثیره باشد. به خصوص وقتی یاد می داد که زنها برای تشخیص دادن قلیله و کثیره چگونه لنگ خودشان را باز کنند، پخته را با دست داخل فرج خودشان بگذارند، تا معلوم شود که قلیله و یا کثیره است و…

هرچند که تمام متون فقهی بیشتر به این امور تعلق دارند، ولی من عاشق فصل های که تعلق به فرج داشت شدم.

ب: من در زندگی کتابهای زیادی را تورق زده ام، اما از میان همه کتابهای که تا آن زمان دیده بودم، بسیار زیاد کتاب تحریر الوسیله حضرت امام خمینی را که در دو جلد می باشد، را دوست می داشتم، چون تنها در این کتاب بود که حضرت امام خمینی (قدس سره الکثیف) در آنجا شجاعانه نام مرجعیت را زنده کرده بود، و بسیار مرد و مردانه توانسته بود که یک استباط شرعی عالی را از خود بروز بدهد، در این کتاب نوشته می کند، که اگر مردی آلتش نغوظ کرد، و کسی در دسترسش نبود، برای رفع وضعیت اضطراری، و دختری خرد سال در دسترسش بود، می تواند در میان پای او خود را ارضاء کند، من از آن زمان به بعد برای مدتهای طولانی از این روش بهره می گرفتم، خیلی هم سود مند بود.

ج:



ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر