۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

چه کسی برای تغییر سنتها اقدام خواهد کرد؟

چه کسی برای تغییر سنتها اقدام خواهد کرد؟

از دیر زمانی در افغانستان عید های سنتی و اسلامی دایر می شود، در این میان در عید قربان در کشور فقر زده افغانستان با همه فقر و ناداری آن همچنان هزاران رأس گوسفند و گاو در این روز کشته می شود، و گوشتهای آنها در میان مردم تقسیم می شوند، در شهر کابل در این چند روز شاهد بودم، که چگونه زنان بی بضاعت و فقیر خانه به خانه درب می کوبیدند، که آیا قربانی دارید؟

تا آنها هم صاحب اندکی گوشت شوند، و احیانا فرزندان شان پس از مدتها و بعضا ماههای طولانی غذای چرب بر لب بنهند!

اما آنچه که مرا وادار می کند تا این سطور را اینجا یاد داشت کنم این است که براستی عامل اصلی این همه فقر، بیچارگی، نکبت و بد بختی در این کشور چیست؟

آیا خوردن یک شب غذای چرب و لوکس و... مشکل گشای مشکلات این مردم خواهد بود؟ من سوال دیگری از یکی از دوستان داشتم، که فکی می کنید در همین شهر کابل، چه تعداد گاو ذبح شده است در همین دو روز گذشته؟ آن دوست می گفت اگر میانگینش را هر کوچه دو تا گاو بگیریم زیاد نگفته ایم؟ از او پرسیدم که هر گاو به چه قیمتی خریداری می شود؟ او گفت شاید 25 هزار افغانی!

به او گفتم ایا کابل یک هزار کوچه خواهد داشت؟

او گفت شاید هم بیشتر!

به او گفتم اگر ما فرض کنیم که یک هزار کوچه داشته باشیم و درهر کوچه دو تا گاو کشته باشند، و هر گاو هم 25 هزار افغانی خریده شده باشد، ما در یک روز چه مبلغ پیسه را قربانی کرده ایم؟

او گفت: 50000000

این مبلغ کلان بعد از 24 ساعت چی می شود؟

او خندید و گفت:

از تشنابهای وطنی، داخل کوچه های ریخته خواهد شد!

یعنی بعد از 24 ساعت تبدیل به کود انسانی می گردد!

حال می خواهم بگویم راستی مشکل افغانستان به واقع چیست؟

اصلا فلسفه قربانی در عصر ابراهیم چی بوده است؟

آیا گوسفند بوده است که باید قربانی می شده است و یا اینکه عزیز ترین چیزی را که ابراهیم داشته است؟

و براستی گاو یا گوسفند امروز عزیز ترین چیز یک سرمایه دار می باشد که باید برای تبدیل کردن آن به کود انسانی قربانی کنند؟

آیا کسی فکر نمی کند اساس مشکل این مردم که در هر کوچه اش وقتی می روی، صادرات فقر، بی نوائی، بی چارگی هست، در سال همین یک مورد قربانی کفاف آن را می کند؟

آیا کسی فکر نمی کند که این هم فقر زائیده بی سوادی، عقب ماندگی فکری و... می باشد؟

و اگر اساس همه این فقر و بی نوائی را بی دانشی و بی علمی بدانیم! آیا با این پیسه های قربانی نمی شد چندین مکتب را بنا و آماده کرد تا برای همیشه نسل مسلمان باقی بماند، و آنها از گدائی تاریخی خارج شوند؟

این ها پرسشهایی بود که تنها در این سه روز عید برایم تجسم یافت؟ و آنچه که برایم مهم تر بود این بود، که در این کشور، مراکز و نهادهای مختلف برای صدور فتوای آدم کشی وجود دارد؟ آیا این مراکز روزی هم فتوا خواهد داد که بیائید به جای کشتن، پیسه های خود را صرف آبادانی کنیم، ودین همیشه توانمندی این را خواهد داشت که نیازهای زمان بشر را بر اساس جغرافیای خاص آن پاسخ گو باشد؟



|+| شنبه 1386/10/01

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر