۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

دغدغه های عاشورایی

دغدغه های عاشورایی

سال گذشته در چنین روزهایی من در هرات بودم، در هرات روزنامه صدای هریوا را راه اندازی کردم، صدای هریوا را در ظاهر امتیازش را آقای شیخ موسا رضایی بر عهده داشت، و چون کسی نبود، به جز اینکه همه نامهای عالی مقامان فامیلی بودند، نه کاردانی!! بناء همه روزنامه و سیاست آن برای مدتی به دست من افتاده بود، یعنی خط و مشی ان را من تعیین می کردم، عمل می کردم و...

تا اینکه یک مطلبی را نشر کردم، مقام محترم کنسول ایران در هرات زنگ زد و گفت این چیزها چیست که شما نشر می کنید، البته به من زنگ نزد، به آقای موسا رضایی زنگ زد، او هم ترسید، هم لرزید، نوشته دنباله دار بود و دستور داد که دیگر نشر نشود، این بود که تازه دانستم که امتیاز واقعی این روزنامه از ان مقامات ایرانی هست و...

القصه شب و روزهای عاشورا فرا رسید، این در حالی بود که سال قبل از آن عاشورا در هرات خونین شده بود، نگرانی ها به شدت جریان داشت، من هم اوضاع را دقیقا زیر نظر داشتم، دو جریان با اتصال خارجی به شدت کار می کرد، جریان اهل سنت توسط مولوی صاحب فاروق حسینی و جریان شیعی توسط شیخ موسا رضایی و قاری احمد علی و...

به شدت امکان آن وجود داشت که بار دیگر فاجعه رخ دهد، اما ساکنان جبرئیل منطقه هزاره نشین از خود درایت به خرج داد و فیصله کردند که به بازار نیایند، مقبره شهداء بهترین مکان تجمع می باشد، هرچند که موسا رضایی و... تلاش کردند که آنها را به بازار بکشانند موفق نشدند، اما حکومت نیز در شامگاه آخر از طریق امنیت ملی آقای فاروق حسینی را تا پایان مراسم ناپدید کرد و سر انجام یک عاشورای مسالمت امیز بر گزار شد.

ولی امسال در کابل هستم، اینجا چهره ها زیاد نمایان نیست، اما حرکات تحریم امیز به شدت جریان دارد، اینکه چه فاجعه ای خلق خواهد شد را خدا می داند، مگر اینکه واقعا حکومت اقدامات جدی روی دست گیرد.

|+| نوشته شده توسط یونس حیدری در دوشنبه 1386/10/24

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر