۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

دغدغه فرهنگ

دغدغه های فرهنگ
امروز می خواهم نگاه ام را از سطح بر دارم، به عمق بدوزم، چرا که طی این سالها، به رسم این مرز و بوم، نگاه ها، بسی سطح گرایانه شده است، نگاهی که تمام بار و بندیلش از سطح هیچ وقت عبور نمی کند، و هیچ علاقه ای هم ندارد تا به ژرفا روی کند! این یک مشکل اساسی است در افغانستان، زیرا افغانها همیشه عادت کرده اند که فقط پیش پای بین باشند، فردا را می گویند، فردا برایش تصمیم می گیریم، به همین خاطر است که هیچ گاه برای دراز مدت، طرح و برنامه ریزی ندارند، فقدان طرح و برنامه ریزی همیشه باعث عقب ماندگی ما شده است، همکنون در افغانستان، ده ها جریده در قالبهای گوناگون، و اشکال نشراتی متفاوت(روزنامه- هفته نامه – مجله و...) نشر می گردد! بگذریم که تیراژها چه می گوید، اما آنچه که مسلم است، این است که نشریه ای نشر می شود، در آن صفحه هایی سفید، سیاه می گردد، اما هیچ کس به فکر این نیست، که براستی من چه می نویسم، و همین نشریه وقتی به دست مخاطب می رسد، حامل چه پیامی برای اوست، اینکه مخاطب کثیر است، جای بحث نیست، اما واقعیت این است که صفحات جراید نیز از کثرت نسبی بر خوردار است، و نشریه برای نیاز معنوی این کثرت چه پیام و چه پاسخی در خور دارد؟

افغانستان را شاید بتوان "صندوقچه نیاز" نام نهاد، صندوقچه ای که در آن تنها چیزی که خود نمایی می کند، تهی بودن آن از همه چیز است، یعنی این صندوق چه برای پر شدنش به همه چیز نیاز مبرم دارد، اما اگر بیائیم عمقی تر بنگریم، می بینیم علت این تهی بودن، ریشه در فرهنگ بومی، سنتی حاکم بر کشور دارد.

رسالت یک قلم دار، بر خلاف رسالت یک تفنگ دار است، به خصوص از نوع ویرانگرش! قلم دار باید برای تغییر و تکوین اندیشه ها، باورها، رفتارها، و ... قلم بزند، خلق کند، بمیراند، مرثیه نوشته کند، و جشن تولد اندیشه نو را برپای دارد!

اساس همه نیازهای افغانستان، به باور این قلم، نیاز تحولی فرهنگی به وسعت مفهومی آن می باشد، و به عبارت دیگر تغییر در ساختارهای فرهنگی نیاز عاجل و مبرم کشور است، رفع این نیاز، نیازمند یک رستاخیز عمومی قلم به دستان است، شاید این بحث اینجا طرح شود که ما با کمبود یا اصلا با فقدان آفرینش گران، عرصه فرهنگی مواجه هستیم،یا فاقد تولید فرهنگی،علمی، همانند تولید سایر فراورده های صنعتی و... می باشیم. بناء این پرسش به میان می اید، که ما برای رفع این نیاز، خود چه باید بکنیم، مشخص است، همانگونه که رفع نیاز گندم را با واردات از بیرون تامین می کنیم، باید برای رفع این نقیصه نیز دست به دامن آنانی شد، که خلاق تفکر در طول تاریخ بشر بوده است، و در عرصه علمی و فرهنگی دستی بالا داشته و دارند، اندیشه و تفکر اساسا مرز ناشناس اند، و این ما هستیم، که باید اندیشه ها و اندوخته های علمی و فرهنگی دیگران را بر اساس نیاز و ضرورت جامعه خود، بازخوانی و ترجمه نمائیم، چیزی که این روزها در افغانستان سخت غریب افتاده است، و هیچ دولتمردی برای آن نمی اندیشد!!

امروز باید همه اهل اندیشه و خرد با تاریخ جهان آشنا باشند، دنیا تجربیات عظیمی را در عرصه تغییر پشت سر نهاده اند، گذشته بسیاری از کشورها شبیه همین امروز ما بوده است، آنها سالیان درازی را همانند افغانستان با سختی و ملالت پشت سر نهاده اند، این چیزی هست، که تاریخشان برای انسان نشان می دهد، اما با ترویج فرهنگ تغییر، توانستند هر روز شان را بهتر از دیروز بسازند، ما باید تلاش کنیم که این فرهنگ و این تجربه آنها را در افغانستان مورد مطالعه و دقت قرار دهیم، و راه برون رفت را در این کشور، بیابیم، ما در افغانستان نیازمند "دری گری" یا ترجمه همه متون اندیشمندان بزرگ جهان هستیم، ما نیازمند آگاهی از آخرین تحقیقات و دانش روز دنیا هستیم، و ما باید برای آفرینش گری در عرصه تولید علم، دانش، و صنعت اقدام به ترویج فرهنگ، و انتقال تجربه موفق دیگران به داخل کشور نمائیم، و این نیاز به یک مبارزه فرا گیر، دارد، مبارزه ای که باید زیر بناهای فکری جامعه را تغییر دهد!

و در این راستا سخت رسالت مطبوعات سنگین است، مطبوعات باید به خاطر رسیدن به این اهداف، با جدیت عمل نمایند، و باید برای بالا بردن سطح دانش و آگاهی جامعه تلاش خستگی نا پذیری را به انجام رسانند.





|+| نوشته شده توسط یونس حیدری در سه شنبه 1387/07/23 | آرشیو نظرات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر