۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

دموکراسی کنترل شده

دموکراسی کنترل شده

ما امروز در کشوری زندگی می کنیم، که در پس زمینه آن، حد اقل سه دهه جنگ، بحران، نا امنی، قصاوت و بی رحمی، مشاهده می شود، هرچند که برای این بحران، دلایل عدیده ای را ذکر کرده اند، دلایل منطقه ای، فرا منطقه ای، دلایل داخلی و... در این میان شاید بتوان با قاطعیت اذعان نمود، که یکی از عوامل اصلی بحران، فقدان آئینه تمام نمای ملی در ساختار دولت بوده است، عاملی که بعدها بستری شد برای تولد بحران هایی که تا کنون به گونه ای ملموس وغیر ملموس دامنگیر این جامعه و کشور می باشد.

جامعه بحران زده، غرق در ماتم و اندوهی بود، که ریشه در حاکمیت جور، تحجر و عقب ماندگی قشری داشت، که ناگهان این تحجر گراهای عهد ماقبل تاریخ، اقدام تروریستی خویش را بر علیه برجهای دو گانه آمریکا سازماندهی نمود، و دست آورد یازدهم سپتمبر را برای بشریت امروز به ارمغان گذاشت!!

و بدینسان این دشمنان بشریت، موسوم به القاعده به جنایت افروزی خویش نه تنها در افغانستان اکتفا نکردند، بلکه تمام جهان و بشریت را مورد تهدید قرار دادند.

دنیا از ترس به لرزه افتاد، به خاطر منافع زیستی خود؛ متوجه افغانستان شدند، و انسان مظلومی که در این سرزمین هر روز و هر لحظه در میان خون و غم، در خود می پیچید، و توسط این جنایت کاران و عناصر ضد بشری، مورد حمله و تجاوز قرار می گرفت، مورد توجه دیگر آدمیان دنیا قرار گرفت.

دنیا برای دفاع از خود، حرکت خویش را برای نابودی تروریزم در افغانستان آغاز کرد.

حاصل این حرکت، اجلاس بن شد، که در آنجا بنیاد حکومتی ریخته شد، که در تاریخ افغانستان، برای اولین بار، همه شهروندان و اقوام ساکن در این کشور، خود را در آن آئینه دیدند، ائینه ای که تمثیل گر حضور همه بود، حضور انسانهایی که در این کشور، همیشه نفی شده بودند، همیشه حق حیات و حق زندگی و حق مشارکت سیاسی و اجتماعی برای آنها نادیده انگاشته شده بود.

اجلاس بن ثمره اش حکومت موقت و انتقالی بود، حکومتی که توانست زمینه ساز وحدت ملی شود، حکومتی که توانست پس از سالیان دراز، صلح و امنیت نسبی را در این کشور، به ارمغان آورد.

در همین دوران بود، که بیشترین شعارهای دنیا، ایجاد دموکراسی، رعایت حقوق شهروندی، ایجاد حاکمیت قانون و... بود، مردمان سوخته دل این مرز و بوم، نیز عاشق و شیفته همه این دست آوردهای عظیم بشری بودند، که توانسته بود، در اکثریت دنیا، به جای جنگ، صلح و به جای نا امنی، امنیت، به جای خصومت، محبت و دوست داشتن را به ارمغان آرد و حاکم سازد.

اما دریغ و درد که هر گاه این مردم ساده دل، چشم به خورشیدی می دوزد، که امید روشنایی دائم دارند، به سرعت بوی غروب و غربت و تنهایی از آن به مشام می رسد.

هنوز چند سالی از طلوع این ارزشهای انسانی نگذشته است، که کم کم واژه ها جای خود را تغییر می دهد، در نخست، از یاد نبریم که همه گفتارها از ایجاد دموکراسی، رعایت حقوق شهروندی و... بود، اما مدتی هست که دیگر بر سر زبانهای نمایندگان کشورهای دوست، اثری از این واژه زیبا دیده نمی شود، کسی دیگر به فکر ایجاد عدالت، دموکراسی، برقراری حاکمیت قانون نیست، فقط حالا همه یک جمله بر زبان دارند، جمله ای که مرا هر روز بیشتر و بیشتر به سوی خود مشکوک می سازد، آن جمله رابطه با طالبان، مصالحه با طالبان، خارج کردن نام انها از لیست سیاه و... می باشد.

کمتر از دوسال است که همه جا صحبت از رشد نا امنی، رشد تروریزم، رشد القاعده و... می باشد، در حالیکه وقتی این موضوع را عمیق تر نگاه کنیم، به وضوح مشاهده می شود، که شبکه هایی خاص، در سطح بین المللی همواره در تلاش هستند، که با بزرگ نمایی این موضوع، افکار عامه را تحت تاثیر قرار دهند.

و از سوی دیگر بیش از یک سال است که در عرصه سیاسی نیز، بازیهای زنجیره ای را مشاهده می کنیم، فقط در تلاش است جامعه را سر گردان نماید، و در این سرگردانی گام به گام به سوی اهداف از قبل تعیین شده پیش می روند.

بگذارید شفاف تر بنویسم، اینک قریب یک سال می شود، که بازی انتخابات ریاست جمهوری به پایان نمی رسد، گذشته از جنجالها و تاخیر هایی که در گذشت وجود داشت، مشروعیت و یا عدم مشروعیت کارهایی که صورت گرفت، اینک دو ماه بیشتر می گذرد، که هنوز هم رئیس جمهور کرزی، علاقه مند نیست، که کابینه به شکل کامل تشکیل گردد.

امروز بر هیچ انسان آشنا با شگردهای سیاسی پوشیده نیست، که پارلمان، به خصوص پارلمان افغانستان، در بسیاری مسایل هماهنگ، با حکومت بوده است، و هر زمانی که رئیس جمهور خواهان هماهنگی با این رکن مهم کشور شده است، با همکاری مواجه بوده است، اما امروز می بینیم، که رئیس جمهور هیچ علاقه ای در تعامل با این قوه در قسمت جلب آراء برای کاندید وزیران خویش نیست.

همه شاهد بودیم، که طی دو مرحله بخشی از کاندید وزیران از سوی پارلمان رد می گردد، جالب همینجاست که تنها آن بخشی از کاندید ها با عدم رای اعتمام مواجه می گردد، که یا حرف و حدیث های سیاسی به دنبال آنها بوده است، و یا اینکه تعلقیت قومی داشته است.

در مرحله دوم نباید از یاد برد، از میان ده کاندید وزیری که با رای عدم اعتماد مواجه گردید، تها 7 وزیر آن به اقوام ترکمن، اوزبیک و هزاره تعلق داشت. اقوامی که در هر دو دوره هیچ یک از وزراِی آنها نتوانست به کابینه رایه بیابد.

آیا تکرای چنین حرکتهایی جامعه و اقوام کشور را یک بار دیگر به سوی سوالیه های ابهام انگیز رهنمون نمی سازد؟

آیا بازی گران عرصه سیاست افغانستان، دیروز را از یاد برده اند، که هیچ گاه ثبات در این کشور، با نفی دیگران، ولو با هر شکلی که باشد، تثبیت نمی گردد؟

حرکت ولسی جرگه در هر دو مرحله که به نامزد وزیران اقدام به رای دهی کردند، نشان داد، بیشتر از آنکه یک حرکت پارلمانی باشد، نشانگر تبانی هایی پشت پرده ای می باشد، که بازیگران دیگر بخشی از وکلا محترم را به بازی گرفته اند.

تاریخ افغانستان مملو از بحران هایی است، که ریشه در نفی دیگران داشته است، دولت مردان باید بدانند، که ملت افغانستان همیشه ارزو داشته اند که حکومت و راس قوای سه گانه کشور، و ترکیب بدنه آن نمایانگر حضور همه باشند، در غیر این صورت هیچ گاهی انتظار صلح و ثبات را نمی توان داشت، و این حضور همه اقوام باهم برادر به هیچ گاه به معنای نفی شایسته سالاری نیست.

ما یقین داریم که در میان همه اقوام باهم برادر افغانستان چهره های متخصص، شایسته، دارای تحصیلات آکادمیک وجود داشته و دارد، و اگر کدام بازی پنهان نباشد، می شود به آنها برای احراز پستهای مهم اعتماد کرد.

و اگر باشد، کم کم همین شایعه تبدیل به واقعیت می شود که در افغانستان دموکراسی نیز به آفت افغانی مبتلا شده است، و در حال استحاله کردن آن می باشند، و کم کم دموکراسی کنترل شده را بر سر نوشت جامعه و مردم حاکم می سازند!!



|+| نوشته شده توسط یونس حیدری در شنبه 1388/10/26 | 2 نظر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر