۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

فردا دیر است

جامعه افغانستان مانند، قبل از یازدهم سپتمبر هنوز هم پس از 6 سال تلاش موسسات مین پاکی! پر از مین می باشد، یعنی حقیقتا ما داریم روی میدان مین زندگی می کنیم! میدان مین های خنثی نشده فقر و بی عدالتی، خود خواهی و میدان های مین های خنثی نشده فساد و کجروی، میدان مین های خنثی نشده بی توجهی و تبعیض. جنبش فاشیستی دارد مثل دیوی که از خواب بیدار شده است تنوره می کشد. زنده است و نیستی و فراموشی می خواهد. زنده است و مرگ و قدرت و سیاهی می خواهد. فاشیست های تاجیک در کمین هستند تا جای فاشیسم پشتون را بگیرد، چنانکه در دوران پس از سقوط شهید نجیب الله گرفته بودند و...
اما فاشیست های پشتون هم به شدت هر روز بیشتر از دیروز با گامهای آرام و مطمئن تر ، به پیش می رود، و هر روز سنگری دیگر از میان سنگرهای فاشیسم پنج شیری را فتح می کند!

6سال گذشت، اما هنوز هم روح ملی پدید نیامده است، هنوز هم روح وطن پرستی ایجاد نشده است، هنوز هم همه در پشت سنگرهای دین و وطن و... قایم می شوند، و آن کارهای که دلشان می خواهند را به همان نام بیرون می دهند.

حقیقتا من به شدت احساس خطر می کنم، چرا که ما در میان دو طوفانی قرار داریم که اگر برایش فکری اساسی صورت نگیرد، و هر روز در حال استکاکی جدی تر می باشد، فکری نشود، و راه حلی یافته نشود، این اقوام از هم گسیخته ای است که در میان تصادم این دو طوفانی که هریک با نیرو و امکانات غرب وشرق باهم مواجه می شوند، نیست و نابود می گردد، مخصوصا اقوامی مثل هزاره که در راس هرم آن هیچ بازیگری دلسوز وجود ندارد.

اگر این تصادم رخ دهد، به هیچ چیز رحم نمی کند، تهی دستان با فرومایگان پیوند می خورند و بازیچه دست اجنبیان همانند سالهای ماضیه می گردد، و این بار به اسم دموکراسی و مبارزه با چپاولگران تمام زندگی و آزادی های فردی را از مردم می گیرند.و از این باید ترسید!!زیرا که در آنصورت هرکس همانند آنها نباشد نابود می شوند!

افغانستان یک جامعه استبداد زده می باشد، مختصات یک جامعه استبدادزده، جامعه فقرزده و فسادزده این است که همواره آماده پذیرش جنبش فاشیستی است و فاشیسم وقتی قدرت می یابد که هرج و مرج توسعه پیدا کند. و امروز بازهم پس از 6 سال حکومت به اصطلاح دموکراتیک در کشور هنوز هم ما به ثبات نرسیده ایم، و هر روز که می گذرد هرج و مرج و ازهم گسیختگی بیشتر از دیروز رخ نما می گردد، و این هرگز یک پیام روشن برای فردا ندارد، باید از ادامه آن ترسید، و باید فکری برای ثبات کرد، باید فکری برای خروج از این از هم گسیختگی نمود، و من فکر می کنم تنها یک راه بیشتر برای رسیدن به صلح واقعی، ملت شدن واقعی و... در افغانستان وجود ندارد و آن این است که بیائیم مهره های بحران زا را از میان خود بر داریم!

مهره های بحران زا کیست؟

از یاد نبریم که تنها یک راه فرا روی ما برای نجات است، آن راه به زباله انداختن نیروهای بحران زاست، نیروهایی که همه چیز را حاظر هستند در پای منافع شخصی خویش قربانی کنند، همین نیروها اما همواره در پشت نقاب اقوام سنگر می گیرند، برای شناسائی این مهره های سوخته اولین ضرورت این است که ما بیائیم به خاطر منافع ملی، برای وصول به منافع کلانتر منافع کوچک قومی و اتنیکی را قربانی نمائیم، مثلا من هزاره که همیشه تلاش کرده ام که کریم خلیلی یا حاجی محمد محقق رهبری این جامعه را داشته باشد، وقتی صادقانه می بینم که هیچ کدام آنها برای این قوم و این کشور حتا رویای خدمت ندارند، را به میدان بیندازم و بی باکانه اعلام داریم که آهای آدمیان دنیا شما شاهد باشید که ما همانگونه که صادقانه علم بر دار بودیم، امروز صادقانه به خاطر رسیدن به منافع علیای م لی همین بت ها را شکستیم و حال می خواهیم که دیگران نیز بتهای باطل شده خویش را در این میدان بت شکنی بیندازند و خورد و خمیر کنند و به دادگاه تاریخ بسپارند تا نسلهای آینده از عظمت این نسل به نیکی یاد کنند!

آیا دوستان تاجیک ما توانمندی آن را خواهند داشت که همانند هزاره ها که محقق و خلیلی را به زباله دانی می اندازند، فهیم، قانونی، ربانی و... را در چنین زباله دانی بیفکنند؟

و دیگر اقوام نیز....

ما می توانیم جنبش فاشیستی را همین حالا خفه کنیم، می توانیم با معرفی همه چهره های خائن و فاشیست وآنهایی که ادای فاشیستهای کوچک را از خود بیرون می کنند، اما همواره ثابت شده است که به جز منفعت مادی و مالی برای خویش چیز دیگری را مطالبه نداشته و ندارند، و اگر شعار فاشیستی در خفا و ... نیز می دهند، صرفا برای منافع مادی و زر اندوزی شخصی خودشان می باشد را به سرجای شان بنشانیم.

نسل نو باید اندیشه نو را در جامعه بارور کنند، نسل باید در تکاپوی علمی کردن جامعه باشد، و باید در مقابل نسل کهنه و ارتجاعی که همواره تلاش ورزیده است که جامعه وکشور را به قطبهای متضاد تبدیل نمایند و از میان آنها ماهی مطلوب خویش را به دام اندازد، به ایستد و سد محکمی ایجاد ن ماید که بیش از این آنها قادر نباشند که عزت و سرنوشت تاریخی این مردم مقابله نمایند و آنها را در هر بازاری به معامله گیرند.

نسل نو باید دیگر اجازه به همه این تاجران عزت وعظمت این آب و خاک ندهند که هر روز گوشه ای از این سرزمین را و آثار تاریخی آنها را مخفیانه به اجنبی ای دیگر بفروشند.

عزیزان سخن به درازا رفت،در آستانه این یاد داشت آورده بودیم که ما بر روی میدان مین راه می رویم، باید بگویم که ریموت کنترل این میدان مین را اینک بار دیگر اقایان ربانی، خلیلی، قانونی، محقق، فهیم و... به دست خودشان گرفته اند، آیا بازهم جامعه می خواهد منفجر شود؟ یا اینکه راه چاره ای خواهند سنجید؟





دوشنبه 1386/09/26

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر