۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

خجسته باد نوروز

سال نو مبارکباد


هر وقت نوروز از راه می رسد، نقطه پایانی بر یک فصل از زندگی می باشد، و آغاز فصل دیگر، که برای انسان، و همه هستی، مجال می دهد، تا آنچه را در فصل و فرصت از دست رفته نتوانسته است، به آن دست یابد، و به آن اهدافی که برای خود ترسیم نموده بود، برسد، اینک می تواند با گامهای استوار و متین حرکت به سوی رسیدن به آن هدف، به آن مقصد را بر دارد، تا به آن نزدیک شود.

نوروز اگر از یک سو نقطه پایانی می باشد، برای یک فرصت، از سوی دیگر آغاز یک گام نخستینی است، که به انسان داده می شود، تا با سرعت بالاتر، اراده قوی تر، عزمی راسخ تر، به سوی هدف والای خویش حرکت کند، نوروز به انسان یک تلنگر است، یک هوشدار است، که آی انسان از خواب غفلت برخیز، تو انسانی، تو خلیفت اللهی، تو نماینده تام الاختیار خدا در زمینی، تو کرامی ترین موجودات هستی، هستی! برخیز، که زمین از خواب خفته خویش، بر خواسته است، برخیز که طبیعت تحول کرده است و گیاهان، به رویش آمده اند، برخیز که زمستان مرد، و تولد بهار را در سیمای رویش گلهای سرخ و شکوفه های درختان بنگر!!

برخیز! هموطن! آغاز فصل رویش، طراوت،و شادابی طبیعت است، و تو هم خستگی زمستانهای سرد و یخ زده، این دیار را در سیاه چال تاریخ دفن کن، و برخیز همانند، رویش سبزه زارها، که با روئیدن خود، و تلاش مستمر خویش، خود را از زیر خاکهای فراموشی، بلند می کند، و باعث تحصین انسانها می شود، خودت را، جامعه ات را، کشورت را، و در یک کلام افغانستان را با همه آنچه که در آن است، از زیر خاکهای ندامت و فراموشی، و ندانم کاری هایی که باعث این همه بازماندگی از کاروان مدنیت انسانی شده است، نجات بخش!

برخیز هموطن! و بر دستان خویش، شاخه های گل بگیر، غنچه های لبخند را بر لبان خویش شکوفه بخش، و این لبخند زیبای بهاری را ، به دوستان، فامیل و همه هموطنان خویش هدیه کن!!

برخیز! و همانند رویش سبزه زارها، زیبا و پر طراوت، باش، و در هر کجای این سرزمین هستی، اراده کن، تا همانند جاری شدن چشمه سارهای بهاری، از هر گوشه این وطن، زلال و بی آلایش باشی، و برای همنوعان خویش، مرکزی امید بخش، و رویا آفرین شوی!!

با توام ای هموطن! با تو که در اسارت سوز و سرمای یخ زدگی جهل مانده ای، و هنوز دشمنان بشریت و انسانیت بر جانت بمبهای را می بندند تا انسانهای بی گناه را در خاک و خون بنشانی، با تو ام! با تو که خود را به کشتن می دهی، و خانه های انسانهای بی گناه را ویران می کنی، و کودکی خرد سال را بی و دست و پای در زمین، به عنوان نشانه شومی اندیشه خویش بر جای می گذاری!! برخیز! به خود آی، که تو پاکی، که تو را خداوند برای ویرانی نیافریده است! تو را خداوند برای خلق زیبایی هایی در زمین آفریده است، پس به خود آی و به جای سلاح قلم بگیر، و به جای راکت بیل بر شانه انداز، و به جای بمب، اندیشه کمال طلبانه در خود بیافرین، و برای سعادت انسان و همه همنوعان خویش تلاش کن! این یک فرصت دیگر است که خداوند در پیش تو نهاده است! این فرصت را همانند سالی که گذشت از دست نده!

هموطن! به خود آی و به زیبایی بهار بنگر! و در همین آغاز سال نو فقط با خود عهد ببند، عهدی که فقط تو می دانی و خدایت! و سوگند یاد کن که در این عهدخویش وفادار بمانی، و بگو به خودت،که من در این سال در هر کجای این وطن که هستم، و هر وظیفه ای که به عهده دارم، تلاش می کنم، به جز آبادی افغانستان به چیز دیگری نیندیشم، به جز رشد و شکوفایی کشورم در راه دیگری قدم نگذارم، و به جز به کمال رساندن نهال نو بنیاد آزادی در افغانستان، رشد و شکوفایی این کشور تصویری در ذهن خود راه ندهم و برای ریشه کنی مفاسد اداری، دیگر هرگز به کسی رشوه نخواهم داد و در هر مقامی که هستم، دیگر رشوه نخواهم گرفت، زیرا من با خود عهد بسته ام که یک افغانستان زیبا بسازم، و افغانستان زیبا از رویش نو من و تو شروع می شود ای هموطن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر