۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

وصیت نامه سیاسی الهی شهوانی شیخ اصف محسنی 2

قسمت دوم وصیت نامه محترم ملا محسنی

ج: من چیزهایی زیادی را دوست داشتم، یکی از دلایلی که من خیلی به همه چیز شیفته می شدم، چنانکه در کتاب گوناگون خود هم یاد آور شده ام، من در زندگی خیلی فقیر بودم، واقعا بعضی وقتها آنقدر مفلس می شدیم، که حتا نان خوردن هم پیدا نمی کردیم، همین دلیل فقر و تنگ دستی مالی بود، که همیشه احساس حسادت نسبت به آنهایی داشتم، که متمول و سرمایه دار بودند، به همین خاطر هم تلاش می کردم، که هرچه زود تر ریشم رنگ سفیدی به خود بگیرد، و با چه زحمتی توانستم که مهر را در آتش گرم کنم، و بر پیشانی خود بمالم، تا بتوانم، پیشانی خود را آن قسمت سجده گاهش را سیاه کنم، تا در انظار مردم به عنوان یک انسان شب نماز جلوه نمایم.

یکی از خوبی هایی که در افغانستان برای من وجود داشت، این بود که تنها در این کشور قبیله ای زندگی می کنند، بنام هزاره، که خدا بیامرزد پدرم همیشه آنها را هزاره های موش خور یاد می کرد، هستند، و من با شناختی که از آنها پیدا کرده بودم، مخصوصا در زمانی که جلسات رهبری حرکت دایر می شد، و همه عزیزان سادات آنجا حضور داشتند، می گفتم که هزاره ها خیلی خر هستند، احتیاط کنید که هوشیار نشوند!! ولی حالا که پیر شده ام بعضی ها می گویند که یک پایت لب گور هست، دیگر خر نمی گویم، فقط می گویم که خیلی ساده لوح هستند، همین ساده لوحی هزاره ها برای من یک سرمایه گرانگ سنگ شده بود. من بعد از این که توانستم، پیشانی خود را با مهر سرخ شده بر روی آتش سیاه کنم، گرچه که خیلی از صیغه ای های سیمین بدن خود را از دست دادم، چون می گفت، بد قواره شده ای، ما از پائین وقتی چشمان مان به آن سیاهی می خورد، حال تهوع برای مان دست میدهد، و... ولی اگر از دست دادن صیغه ای ها برای من یک هزینه کلان به شمار می رفت، به جایش چیز کلان تری هم به دست آوردم، زیرا همه دوستان می دانند، که من وقتی در نجف تشریف داشتم، چندان فرصت درس خواندن برای من وجود نداشت، زیرا بسیاری وقت مرا صیغه کردن از قبایل مختلف عرب به خود اختصاص می داد، چون حقیقتا عاشق بودم، که بدانم فرج زنان مختلف النژاد در چیست، به خصوص روایاتی هم دیده بودم که می گفتند، زنان سیده ... گرم تر هستند، یعنی اندام گرمی دارند، یک رفیق داکتر پیدا کرده بودم، از او وقتی این سوال را می کردم می خندید، او می گفت انسان انسان است تفاوت ندارد، تفاوت وقتی در انسانها ایجاد می شود، که رفاه و فقر داشته باشند، انسانی که در رفاه زندگی می کند اندامش و وضعیت جسمانی اش متفاوت تر با انسانی است که در فقر ، بیچارگی و تنگ دستی زندگی می کند.

خیلی چیزهایی دیگر هم بود که نوعی به قول امروزیها پارادوکسیکال به نظر می رسید، به خصوص در قسمت اندام زنها!! من تلاش داشتم شخصا این مسایل را تجربه کنم. خلاصه به دلیل دست یابی به همین تجربه ها بود که من از درس خواندن باز ماندم، ولی وقتی از نجف امدم، با خود اندکی پول هم اورده بودم، تعدادی از طلبه های گرسنه را کمی دادم، انها را تشویق کردم که بروند از من به عنوان ایت الله یاد کنند، هرچند که کلمه ایت الله از نظر علمی چندان ارزش هم ندارد، چون به معنای نشانه خداست، سگ دم دروازه سید کلبی حسین هم یک ایت الله است، چون آن سگ هم افریده سید کلبی حسین نیست، افریده خداست، هرچی که خدا افریده باشد، به معنای نشانه اوست..

اما میان عوام فرق می کند، ایت الله بودن خیلی مهم است، بیچاره ها فکر می کنند، که خیلی ملا شده است، خبر نداشت، که من فقط در امور صیغه گری از ملایی که بگذریم، کلی پکیه شده بودم!!!

همینجا بد نیست، یک خاطره ای را هم نقل کنم، یک روز یکی از طلبه ها که سخت با عمل صیغه گری مخالف بود، برایم گفت، فلانی! فکر نمی کنید، که صیغه کردن خودش نوعی از عیاشی باشد، که برایش عنوان وجاهت مذهبی و دینی هم متاسفانه داده شده است؟

خندیدم و برایش گفتم، اصولا مذهب پدیده های مرد سالار هستند، چون کسانیکه امده اند، مذهب را اختراع کرده اند خودشان مرد بوده اند، و چون مرد بوده اند، به نفع مردها هم فیصله کرده اند، ضرورت مردها این است که بتوانند شهوات خودشان را رفع کنند. حال شما هر رقم که فکر می کنید، مذهب به هر حال طلقی و قرائتی مردانه از دین است، تا زمانیکه زنها هوشیار نشده اند، و نرفته اند، از خودشان طلقی و قرائتی زنانه از دین پیدا کنند، یعنی مذهبی زن محور بسازند باید از این نعمتها استفاده بهینه را کرد!!

وصیت دوم:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر