۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

زن در برزخ بین انسان و حیوان

آیا زن در برزخ بین انسان و حیوان قرار دارد؟
موضوع زن، در طول تاریخ بشر، یکی از موضوعات جنجال بر انگیز تاریخ بشری محسوب می گردیده است، هر چند که نگاه جوامع مرد سالار، در گذشته، در همه کشور ها و ملل، نگاهی نسبتا یکسان نسبت به زن داشته اند، و همواره زنان از نگاه مردان موجوداتی متروک بوده است و جایی در ساختار اجتماعی برایشان قایل نبوده اند، به جز موارد اندک که زنان اقتدار گرا نیز بر اریکه قدرت تکیه زده اند، هر چند که در تفاوت جنسیتی هر دوی آنها هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، و اینکه زن و مرد علاوه بر تفاوتهای جنسی، دارای تفاوتهای دیگری نیز می باشد، به خصوص اینکه تفاوت های عاطفی، فیزیکی و... دارد، و در گذشته این تفاوتها را تفسیر بر، برتری یکی بر دیگری می کردند، اما به مرور این تفسیر برتری گرایانه جای خود را در میان سایر ملل از دست داد، و بشر بر اساس نگاه تجربی، و نگاه علمی به هر دوی آنها، به این نتیجه رسیدند که این تفاوتها هیچ گاهی باعث برتری یک قشر بر قشر دیگر نمی شود.

به خصوص که وقتی آمدند از توانمندی های فکری زن برای بهره برداری در امور مختلف بهره گرفته شد، در بسیاری از کار ها، زنان نسبت به مردان از توانمندی های بالا تری بر خوردار بودند، و این تفاوتها باعث شد، که زنان روحیه خود اتکایی را بیابند، و کم کم در سطح جهان جنبش زنانه ای را پدید آورد، که آنها بیشتر نگاهی "زنانه نگرانه" به همه امور داشتند، و این جنبش زنانه توانست که در مدت نسبتا کوتاهی بر جوامع مرد سالار فایق آید و جایگاه خود را به عنوان انسانی برابر مرد، تثبیت کند و اندک اندک در جامعه افغانستان سنتی نیز وارد شده است و می رود که جامعه را باتحول عظیمی مواجه نماید.

گرچه که هنوز هم در سطح جهان مبارزه زنان برای تثبیت جایگاه انسانی خودشان ادامه دارد، و در بعضی از کشورها مبارزه برتری جویی زنان نسبت به مردان نیز وجود دارد، اما در افغانستان، هنوز بعد از 6 سال حاکمیت دموکراسی، ما نتوانسته ایم شاهد عملی شدن حقوق زنان در عرصه های مختلف انسانی شویم. هر چند که جایگاه زنان در قانون اساسی به شکل شفاف و نسبتا خوب تعیین شده است، با این وجود هنوز کسانی در میان کارشناسان امور زنان، وجود دارند که مدعی هستند، قانون اساسی نسبت به جایگاه زن در کشور، دچار تناقض می باشد، این افراد استدلال می کنند، که چون در ماده ای از قانون اساسی آمده است که باید همه مواد قانون در هماهنگی کامل با اساسات اسلامی باشد، بناء اسلام نگاهی متفاوت با نگاه حقوق بشری نسبت به زن دارد، ولی واقعیت این است که اسلام با قرائت مدرن و انسانی اش هیچ منافاتی با حقوق بشری نداشته و اسلام خود حقوق بسیار والا و ارزشمندی را برای زنان قایل بوده است!

با این حال اگر بخواهیم جنبش زنان را مورد مطالعه قرار دهیم، می توانیم بگوئیم که آنها به دو دسته تقسیم می شوند:

الف: عده ای معتقد هستند، فرهنگ سنتی عمده ترین عامل بازماندگی زنان افغانی در عرصه اجتماع می باشند، و آنها می کوشند که یکباره چادری از روی زنان برداشته شود، زن افغانی به یکباره شکل و شمایل زن اروپایی را بگیرد، و پندارشان این است که در این صورت زنان ما بدون کمترین زحمتی تغییر خواهند کرد.

ب: و جریان دوم همچنان معتقد است که زنان صرفا باید تحصیل کنند، اما در چهارچوب سنتهای دینی، نباید در بسیاری از کارها که متعلق به مردان است، دخالت ورزند. زیرا هنوز جامعه آمادگی پزیرش آنان را ندارد!

هر دو دیدگاه نواقص خاص خودش را به تصور نگارنده دارد، دیدگاه اول که معتقد است به شدت باید کاپی برداری کنیم، از فرهنگ غرب، و آن را اینجا پیاده نمائیم، و معتقد هستند، همانند زنان غرب که می گویند؛ تاکنون جهان از منظر مردان گزارش شده است و اکنون زنان می‌خواهند گزارش خود را از جهان ارائه کنند، باید حرکت کرد، اما غافل هستند، از اینکه پیشینه تاریخی زن غربی با پیشینه تاریخی زن افغان تفاوتهای عمده ای را دارا می باشد، باید آنها بروند تاریخ زنان غرب را پیش از مدرنیزه شدن غرب مطالعه کنند، و تاریخ آنها را در عصر مدرن و پسا مدرن مطالعه کنند، و بعد بیایند به مقایصه پیشینه تاریخی هر دو زن افغان و غرب بپردازند، آنگاه در سدد یافتن راه حل منطقی بر آیند، زیرا کاپی مطلق برای کشوری با ساختار موجود افغانستان یقینا پاسخ گو نخواهد بود! زیرا ما در یک جامعه سنتی با قرائتی کاملا سنتی از دین مواجه هستیم، در چنین جامعه ای به شدت از سوی جریانهای ریشه دار سنت گرا، متهم به کفر گرایی و ارتداد خواهند شد، بناء باید برای رسیدن به حقوق انسانی زنها مبارزات معرفتی را آغاز نمائیم. و دیدگاه دوم، به شدت جامعه را با حرکت بسیار بطی و کند مواجه می کند، که بیشتر گرایش ایستائی به خود خواهد گرفت، زیرا تا زمانیکه زنان برای تثبیت دیدگاه خودشان اقدام جدی ننمایند، یقینا مردان سنتی این اجازه را به آنها نخواهند داد، که آنها حقوق برابر مردان در همه عرصه ها مطالبه نمایند!

ما برای ایجاد برابری بین زن و مرد افغانستان، باید به بررسی علل نابرابری زنان و مردان و به طور عام تر تضییع حقوق زنان در طول تاریخ بپردازیم، و زمانیکه در این راستا ما بتوانیم گام برداریم، تازه متوجه می شویم، که زنان افغانستان از همان دردی رنج مضاعف می برند، که مردان افغانی درد می برند، اما متاسفانه نمی دانند، و نمی فهمند، و آن رنج فقدان دانش و علم است در کشور، و تا زمانیکه زنان نتوانند، در عرصه های گوناگون علمی، به یک غنا مندی برسند، هیچ کاپی ای از هیچ جای دنیا پاسخ مثبت برای زن افغان نخواهد داد، و تنها تفسیر زنانه از متون است که در افغانستان مشکل گشای رنج و محنت تاریخی زن افغان خواهد بود.

زن افغان باید باب مباحث انسان شناسیی ای را در جامعه بگشاید، و درباره ساحات وجود آدمی به تحقیق بپردازد، و در جستجوی یافتن پاسخی برای این پرسش باشند، که واقعاً انسان چند ساحتی است؟ آیا انسان تک ساحتی است؛ فقط جسم است؟ یا دو ساحتی است؛ غیر از جسم چیزی به نام ذهن هم دارد؟ یا سه ساحتی است؛ مثلاً غیر از جسم و ذهن چیزی به نام نفس هم دارد؟ یا حتی ساحت‌هایی بیشتر از سه تا دارد که بعضی‌ها ادعا کرده‌اند. سپس به مسئله دوم بپردازند و آن اینکه در میان ساحت‌های مختلفی که انسان دارد، در کدام ساحت، زن و مرد با هم متفاوت‌اند. شکی نیست که مثلاً، در ساحت جسم، زن و مرد با هم متفاوت‌اند. اما آیا این تفاوت در عالم ذهن یا عالم روان نیز وجود دارد یا نه؟ افزون بر این، مردانگی و زنانگی تا کجا در زیر مجموعه‌های عالم روان یعنی عالم شناختی (cognitive) روان، عالم احساس یا عاطفی (affective یا emotive) روان، عالم اراده و عمل (conative) در درون آدمی رخنه می‌کند؟

باید گفته شود که زن و مرد وجوه افتراق بسیار عدیده‌ای دارند، اما امتیازی بر یکدیگر ندارند و سنت گراها در طول تاریخ در تلاش بوده اند، هر تمایزی را دال بر امتیاز مردان بپندارند!

و اگر کسی بیاید و بگوید، این کاغذ سفید رنگ است و آن کاغذ سبز رنگ است و آن یکی آبی رنگ، فقط تمایز این‌ها را از یکدیگر نشان داده‌است، نه امتیاز یکی را بر آن دو!

به هر حال آنچه را که می خواهم اینجا اشاره کنم، این است که براستی پس از 6 سال تلاش در جهت تثبیت حقوق زنان، اینک مرد و زن افغانی چه تلقی‌ای از خودشان و از دیگران دارند؟ و تلقی آنها از مرد بودن خود و زن بودن دیگری، یا زن بودن خود و مرد بودن دیگری چیست؟

و همچنین باید فعالان جنبش زنان افغانستان، در نظر داشته باشند، و بررسی نمایند، مجموعه ستم‌ها و بیدادهایی که در طول تاریخ بر زنان جاری بوده است، تا چه حد معلول عوامل معرفتی و تا چه حد معلول عوامل غیرمعرفتی بوده است!

و در همین راستا، باید برای کشف یک جامعه آرمانی نیز، قدم بر داشته شود، که براستی جامعه آرمانی و اتوپیایی که به دنبال آن هستیم، چیست؟ آیا جامعه آرمانی جامعه‌ای است که در آن مردان، مردانه زندگی کنند و زنان زنانه؟ یا جامعه‌ای است که در آن مردان مقلد زنان باشند و يا زنان مقلد مردان؟ و یا هیچ کدام از این دو نوع جامعه مطلوب ما نبوده، بلکه جامعه زیباتر و دل‌انگیزتر جامعه‌ای است که در آن زن زنی کند و مرد هم مردی؟

اصلا بیائیم اینگونه طرح کنیم که این جهان چگونه زیبا تر خواهد شد؟آیا زمانی که مرد از مرد بودن خودش صرف‌نظر کند و زنانه زندگی کند و زن از زن بودن خود صرف نظر نماید و مردانه زندگی کند؟

به هر حال تلاش جنبش زنانه افغانستان، تلاشی است در جهت بازیافت هویت و شخصیت زنان کشور، آنچه که مهم است در این راستا باید از هر نوع افراط و تفریط پرهیز نمود، زیرا ممکن است، که ما در این راه، برای نابودی ظلم به ظلم دیگری مواجه شویم، که باز این برای جامعه در حال گذار ما سودمند نخواهد بود. آنچه که می تواند بر مشکلات کشور و جامعه زنان فایق آید، باز بودن باب گفت‌وگو و استدلال می باشد، و باید برای دست یابی به منطق قوی، برای قناعت بخشیدن، منطقی از سوی زنان به جامعه سنت گرای مخالف حضور و تکامل زنان، تلاش وافر صورت گیرد. و زمانیکه زنان توانستند مخالفان خود را در پای میز مناظره بکشانند، خود یک موفقیت بزرگ محسوب می گردد، زیرا چیزی که ما انسان‌ها را در عرصه معرفت در موضع مساوی قرار می‌دهد، این است که همه ما حاضر به گفت‌وگو باشیم و همه ما گفت‌وگو را براساس استدلال پیش ببریم؛ یعنی اگر واقعاً من و شما قائل شدیم به این که اولاً، با هم گفت‌وگو کنیم و ثانیاً، در گفت‌وگو تابع استدلال باشیم، در ابتدای کار موضعمان کاملاً برابر خواهدبود. اگر در پایان سخن شما مرا متقاعد کردید، البته شما حاکم هستید و من محکوم؛ شما غالب هستید و من مغلوب. ولی این غلبه به هیچ وجه غلبه ناسالمی نیست، چون با برابری اولیه آغاز شده است. و برای اینکه جامعه زنان بتوانند، تاثیرات خودشان را بر روی مخالفان خود بگذارند، باید بحث را از زاویه حقوق بشر آغاز نمایند، و از مجرای خود دموکراسی که امروزه همه شعار می دهند، که نسبت به آن وفادارند باید برای تثبیت جایگاه زنان کشور، گام بر داشت. و با این منطق، زنان خواهد توانست که بر پندار آنانی که هنوز هم معتقد هستند، " زن در برزخ بین انسان و حیوان واقع است؛ از حیوان فراتر و از انسان فروتر است"، غلبه کرد. والسلام





|+| نوشته شده توسط یونس حیدری در جمعه 1387/05/25 | آرشیو نظرات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر